دیگه تخمش را گذاشته بود و کاری نمیشد کرد. نمیدونم، دیگه جا پیدا نکرده بود؟ آخه رو کمدم شد جا؟!
زبون نفهم، تو که میدونستی ما آزار داریم براچی اینجا اینکارو کردی؟ حالا کاملا در حال آماده باشی؟
الان فحش چیزدار بهت بدم خوشت میاد؟ بزنم تو گوشت؟
یکی نبود بهش بگه آخه تو که انقدر از چیزی می ترسی، عقلت کمه میای جلوی چشم اون کاراتو انجام میدی؟
حالا از وقتی که نشسته تو جاش دائما زیرچشمی ما رو میپاد. که مبادا بلا ملایی سرش بیاریم.
دیگه خبر نداشت که ما حوصله سرو کله زدن با خودمونم نداریم.
ولی خب هر وقت رفتیم طرفش پا می ذاشت به فرار. وقتی هم که برمی گشت میشد صدای تاپ تاپ زدن قلبشو شنید.
زبون بسته تقصیری نداشت. فکر می کرد ما تازه دانشجوییم. ی جورایی دیگه از ما گذشته بود سر به سر بدبخت بذاریم.
چندروزی بود اتاقم نبودم. وقتی برگشتم رفتم سراغش، نبود. ی نگاهی به تخمی که گذاسته بود کردم
کم کم دیگه وقتش بود. یکی از تخم ها انگار ترک داشت. دیگه جوجه کوچولوها باید سر از تخم در میاوردن.
مامانشون داره میاد.
باید برم کنار، درم بستم، پرده روهم کشیدم، صدای موزیکمم کم کردم، تا وقتی که بچه هاش به دنیا اومدن از چیزی نترسن.
"یا کریم، به تمام جوجه کوچولوها ظرفیت قدردانی از خون دل خوردن پدر مادرشونو عنایت فرما"
"آمین"
ستاره خاموش می شود از چشمان آلوده به گناه
پیچک نیلوفری خشکید در آب؛ حواست بود؟
هیاهو و جیغ و داد شده ملاکِ کلاس ما و .......
محبت شده تیترِ خنده های ما، حواست هست؟
پدرم جاده ابریشمی ساخت و ما .....................
سوار بر ثروت پدر، بی پروا تاختیم ...................
زندگی چیست؟
نمی دانم
بهانست؟
نمی دانم
آدمها چیستند؟
آدمها برای زندگی اند
یا زندگی برای آدمها؟
کاش می دانستم
اما
نمی دانم
مسئله پیچیده است
بی خیال
اینها کار ما نیست
کار ما چیست؟
می دانی؟
نمی دانی؟
من؟؟؟
اتفاقا این یکی را می دانم
کار ما ساختن است
آسمان آبی است؟
کار ماست
دریا طوفانیست؟
کار ماست
کار ما ساختن خاطره هاست
کار ما ساختن رویاهاست
کار ما با محبت آب خورد
کار ما شادکردن دلهاست
آیا اینها زندگی است؟
اسمش را نمی دانم
اما
فکر کنم زندگی را نیز ما ساختیم