وحشت از دوری ندارم
هر جا باشم آسمانم آبیست
روزها گرم و
شب ها گرمتر
خصلت من بارانی است
صاف و ساده
امدن با سرو صدا و
رفتنم...
با من باشی خیسه خیسی
با من برقص
با من بخند
یا من شادی
با من دیگه اشکات پیدا نیست
با من همه چی باش
من با توام
اما یادت باشد که ندوزی بند دلت را به دلم
اهل یک دیار نیستم
این جا بودن کار من نیست
من در کودکی به دل مادری قولی دادم
من عهد شکسته به عهد بستن اعتمادی نیست
باورم کن
باورم کن
با حس باران بودنت باورم کن